نسیمی از بهشت

همین ها هستند که دنیا را جای بهتری میکنند:

همین ها هستند مثل:

ان راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند میگوید:روزخوبی داشته باشی

ادم هایی که تو اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان میشوی،دسپاچه رو برنمیگردانند،

لبخند میزنند و هنوز نگاهت میکنند

ادم هایی که حواسشان به بچه های تو مترو هست،بهشان جا میدهند،گاهی وقتا بغلشان

میکنند

دوست هایی که بدون مناسبت کادو میخرند وقتی برات شال میخرند،میگویند:این شال پشت

ویترین انگار مال تو بود

ادم هایی که سر چهار راه از بچه هایی که گل میفروشند یه دسته گل نرگس میخرند و با گل

به خانه میروند

ادم هایی که حواسشان به گربه ها هست،به پرنده ها هست

ادم هایی که توی کلاس تازه وارد بشی،زود صندلی کنارشان را بهت تعارف میکنند که احساس

غریبی نکنی

ادم هایی که خنده را از دنیا دریغ نمیکنند

همین ها هستند که دنیا را جای بهتری برای زندگی میکنند

مثل دوستی که همیشه موقع خداحافظی،ان لحظه قبل از رها کردن دست،با نک انگشتانش

به دست هایت یک فشار کوچک میدهد که دلش برایت تنگ خواهد شد

مطمئنم که تو یکی از همین ادم ها هستی...مطمئنم...!

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,ساعت15:7توسط ریحانه و دوستان | |

*نخند

به پیرمردی که در پیاده روبه زحمت راه میرود و شایدچند ثانیه کوتاه معتلت کند،نخند!

*به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه پیراهنش جمع شده،نخند!

*به دستان پدرت،به جارو کردن مادرت_به راننده چاق اتوبوس_به رفتگری که در

گرمای تیرماه کلاه پشمین به سر دارد_به راننده تاکسی که چرت میزند_به پلیس که

سر چهار راه با کلاه صورتش را باد میزند_به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته

و درکوچه جارو میزند_به بازاریابی که نمونه اخبارش را روی میزت مریزد_به پشت و روبودن

چادر پیرزنی در خیابان_به زنی که باکیفی بر دوش در دستی نان دارد و در دستی چند

کیسه میوه و سبزی_به هول شدن همکلاسی ات پای تخته_به مردی که در بانک از تو

میخواهد برگه اش راپر کنی_به اشتباه لفظی بازیگر،نمایش و...نخند،نخند که دنیا ارزش

ندارد...!

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند،ادم هایی که هر کدام برای خود و خانواده

ای،همه چیز و همه کس اند...ادم هایی که برای زندگی تقلا میکنند،بار میبرند،بی خوابی

میکشند،کهنه میپوشند،جارو میزنند،سرماوگرمارا تحمل میکنند و گاهی خجالت

میکشند،نخند دوست من!هرگز به ادم ها نخند.خدا به جسارت تو نمیخندد.اخم میکند به

پوزخند ادمی به ادمی دیگر!...وزنده باد اون بابایی که دختر کوچولوش بهش زنگ زد و گفت:اره

میخرم...بعد ماشینشو زد کنار خیابون،پیاده شد و اروم و با خجالت

گفت:آزااااااااادی...آزااااااااااااااااادی...2نفر!

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,ساعت14:46توسط ریحانه و دوستان | |

در تصاویر حکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست،هیچکس سواربر اسب نیست،هیچکس را در حال تعظیم نمیبینید،دربین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد.(این ادب اصیلمان است)

                                                     نجابت،قدرت

                                                    احترام،مهربانی

ایرانیان،بیایید یادمان بماند چه بودیم و چه شدیم...!!!؟؟!

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,ساعت14:41توسط ریحانه و دوستان | |

وقتی خدا مشکلاتت رو حل می کنه،تو به توانایی های او ایمان داری.وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمیکنه،او به توانایی های تو ایمان داره!!!

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در شنبه 27 آبان 1391برچسب:,ساعت17:35توسط ریحانه و دوستان | |

شبی از شب ها،شاگردی درحال عبادت و تضرع و گریه زاری بود.

مدتی درهمین حال گذشت،تا آنکه استاد خود را بالای سرش دید،که باتعجب و حیرت،اورا نظاره می کند!                   

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

ادامه مطلب

+نوشته شده در شنبه 27 آبان 1391برچسب:,ساعت16:57توسط ریحانه و دوستان | |

:: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش از آنچه می خواهد می رساند .
:: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و نیازمندی , بیماری و مرگ .
:: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد.
:: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. نيز می فرمایند : به کسی که سلام نداده اجازه صحبت ندهید.
:: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست هر که باشد ارزش قائل نشود.
:: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست.
:: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .
:: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن.

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:,ساعت19:44توسط ریحانه و دوستان | |

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِ الله اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَابْنَ رَسُوْلِ الله اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميِر المُؤمِنِيَن وَ ابْنَ سَيِدِ الوَصيّيَن اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِدَةِ نِساءِ العْالَمِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ الله وَ اَبنِ ثَارِهَ وَالوِتْرَ الْمَوْتُورِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ وَ عَلي الَأرواحِ الَّتِي حَلَتْ بِفِنآئِكَ عَلَيكُمْ مِنْي جَمِيعاً سَلامُ اللهِ اَبداً ما بَقَيتُ وَ بَقِيَ الَّليلِ وَ النَّهارُ يا اَبا عَبدِ اللِه لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَتْ وَ عَظُمَتِ الُمصيبَةُ بِكَ عَلَينْا وَ عَلي جَميِع اَهْلِ الِأسْلِام وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ اَلمُصيبَتكَ في السَّمواتِ عَلي جَميع اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعِنَ اللهُ اُمَّةً اَسَسَتْ اَساسَ الظُّلمِ وَ الجُورِ عَلَيكُمْ اَهْلِ البَيتِ وَلَعَنْ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتي رَتَبِكُمُ اللهُ فيها وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً قَتَلَتكُمْ وَ لَعَنَ اللهُ المُمهِدِينَ لَهُمْ بِا لتَمكيِن مِنْ قِتالِكُمْ بَرِئتُ اِلَي اللهِ وَ اِلَيكُمْ مِنهُمْ وَ اَشياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْليائهِمْ يا اَبا عَبدِ الله اِني سِلْمٌ ِلِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَكُم اِلي يُومِ القِيمةِ وَ لَعَنَ اللهُ الُ زِيادٍ وَ ال مَروانَ وَلَعَنَ اللهُ بَنِي اُمَيةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرجانَةً وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرِبْنِ سَعْد وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً وَلَعَنَ اللهُ اُمةً اَسْرَجَتْ وَالجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ بِاَبي اَنتَ وَ اُمّي لَقَدْ عَظُمَ مُصابي بِكَ فَاَسئلُ اللهَ الَّذي اَكرَمَ مَقامَكَ وَ اَكْرَمَني اَنْ يَرزُقَني طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلي اللهُ عَلَيهِ وَ الِه اَللّهُمَّ اَجْعَلني عِندكَ وَجيهًا با الحُسَينِ عَليهِ السَّلامُ فيِ الدُنيا وَ الأخِرَةِ يا

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!
ادامه مطلب

+نوشته شده در دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:,ساعت19:37توسط ریحانه و دوستان | |

حتی خداهم همه چیز رو توی یه روز نیافرید پس چی باعث شده من فک کنم باید همه چیز رو یک روزه 

بدست بیارم

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:,ساعت19:4توسط ریحانه و دوستان | |

خدایا،آنگونه زنده ام دارکه نشکند دلی از بودنم وآنگونه بمیران که کسی به وجد نیایدازنبودنم!

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:,ساعت19:38توسط ریحانه و دوستان | |

شرلوک هولمز کاراگاه معروف و معاونش واستون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و به آسمان نگاه کرد. بعد واستون را بیدار کرد و گفت: «نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه میبینی؟»

واستون گفت:«میلیون ها ستاره میبینم.»

هولمز گفت:« چه نتیجه ای می گیری؟»

واستون گفت:« از بعد معنوی نتیجه میگیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.

از لحاظ ستاره شناسی نتیجه میگیریم که زهره در برج مشتری است پس باید تابستان باشد.

از لحاظ فیزیکی نتیجه میگیریم که مریخ در موازات قطب است، پس باید حدود سه نیمه شب باشد.»

شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت:«واستون تو احمقی بیش نیستی! نتیجه اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند!»

 

در زندگی ما بعضی وقت ها بهترین و ساده ترین جواب کنار دستمان است ولی ما آنقدر به دور دست ها نگاه میکنیم که آن را نمی بینیم.

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:,ساعت19:32توسط ریحانه و دوستان | |

نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد:
«چه سیب های قشنگی!
حیاط نشئه ی تنهایی است.»
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
...

بقیه ادامه مطلب

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

ادامه مطلب

+نوشته شده در پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,ساعت13:8توسط ریحانه و دوستان | |

 

http://img4up.com/up2/91676329044250917425.jpg


 

 

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.
 برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››

قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.


 

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,ساعت13:7توسط ریحانه و دوستان | |

بخوان ما را
بخوان ما را
منم پروردگارت
خالقت ازذره ای ناچیز
صدایم کن مرا
آموزگار قادر خود را
قلم را علم را من هدیه ات کردم
بخوان ما را منم معشوق زیبایت
منم نزدیک تر از تو به تو
اینک صدایم کن
رها کن غیر ما را سوی ما باز آ
منم پروردگار پاک بی همتا
منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست می دارم
تو بگشا گوش دل
پروردگارت با تو می گوید
تورا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
بساط روزی خود را به من بسپار
رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگی طی کن
عزیزا من خدایی خوب می دانم
تو دعوت کن مرا بر خود
به اشکی یا خدایی مهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم
طلب کن خالق خود را
بجو ما را
توخواهی یافت که عاشق می شوی بر ما
و عاشق می شوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق هم
آهسته می گویم خدایی عالمی دارد
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن
تکیه کن بر من قسم بر نور هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن امادور
رهایت من نخواهم کرد
بخوان ما را
که می گوید تو خواندن نمی دانی؟
تو بگشا لب
تو غیر از ما خدای دیگری داری ؟
رها کن غیر ما را
آشتی کن با خدای خود
توغیر از ما چه می جویی ؟
تو با هر کس به جز با ما چه می گویی؟
و تو بی من چه داری هیچ ؟
بگو با ما چه کم داری عزیزم هیچ
!!
هزاران کهکشان و کوه و دریا را
و خورشید وگیاه و نور و هستی را
برای جلوه خود آفریدم من
ولی وقتی تو را من آفریدم
بر خودم احسنت می گفتم
تویی زیباتر از خورشیدزیبایم
تویی والاتر از مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کمداشت
تو ای محبوب تر مهمان دنیایم
نمی خوانی چرا ما را ؟
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد ؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
ببینم من تو را ازدرگهم راندم ؟
اگر در روز سختییت خواندی مرا
اما به روز شادیت یک لحظه هم یادم نمی کردی
به رویت بنده من هیچ آوردم ؟؟
که می ترساندت از من؟؟؟
رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود
آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت خالقت
اینک صدایم کن مرا ، با قطرهاشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل شکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی
آیا عزیزم ، حاجتی داری ؟
توای از ما
کنون برگشته ای ، اما
کلام آشتی را تو نمی دانی ؟
ببینم چشمهایت خیس است آیا ، گفته ای دارند ؟
بخوان ما را
بگردان قبله ات را سوی ما
اینک وضویی کن
خجالت می کشی از من
بگو،جز من ، کس دیگر نمی فهمد
به نجوایی صدایم کن
بدان آغوش من باز است
برای درک آغوشم
شروع کن ،یک قدم باتو
تمام گام های مانده اش ،با من ...

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,ساعت13:4توسط ریحانه و دوستان | |

 

بگذار در اين همهمه آرام بمانم

با گوشۀ چشم تو در اين دام بمانم

 
ذرات غباري شده ام تا بتوانم

در ردّ به جا ماندۀ هر گام بمانم

 
هر چند که در رفتن از اين خانه مصرّم

تقدير من اين است سرانجام بمانم

 
اي کاش که خورشيد نتابد، دو  سه روزي

در سايۀ بي حوصلگي خام بمانم


هر چند نهان ماندن اندوه محال است

کاري بکن اي عشق که گمنام بمانم ...

 

بقیه ادامه مطلب،حتمابخوانید

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

ادامه مطلب

+نوشته شده در پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,ساعت11:55توسط ریحانه و دوستان | |

موسسه عصاي سفيد ، موسسه اي توانبخشي و آموزشي غير دولتي در امور نابينايان و كم بينايان است كه در سال 1369 با همت و تلاش شادروان استاد محمد رضا نامني كه خود از نابينايان آگاه و درد آشنا بود تاسيس گرديد . در حال حاضر موسسبا پذيرش اين حقيقت كه درك صحيح مشكل ، خود نيمي از راه حل است اين موسسه سعي دارد در تمامي اهداف و برنامه هاي خود به اين شعار جامه عمل بپوشاند كه نابينايي محدوديتي است اندك نه محروميت

در اين راه موسسه نياز به هر نوع مشاركت افراد و سازمانهايي دارد كه به سرنوشت نابينايان علاقه و توجه دارند . در حال حاضر هر كمك كوچك مي تواند گامي در جهت گسترش موسسه و در نتيجه موجب افزايش امكانات آن براي خدمت رساني به تعداد بيشتري از نابينايان و كم بينايان باشد. در اين منزلگاه همگان بر آنند تا هيچ آرزويي نميرد و هيچ اميدي در پس غبار ياس پنهان نشود . پس بايد با كمك يكديگر آنان را ياري دهيم تا از استعدادهاي خود به بهترين شكل استفاده نمايند
ه توسط هيات امنايي متشكل از هفت نفر افراد خير و نيكو كار اداره مي شود

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:,ساعت15:9توسط ریحانه و دوستان | |

   نظام افرینش در یک لحظه(اگر بتوان انرا لحظه نامید)با یک خروش و فریاد ناگهانی(صیحه واحده)و نفحه صور از هم

گسیخته میشود و همه چیز متلاشی می گردد.

   حال ببینیم برسر اسمانها وزمین و کو هها ودریاها و خورشید و ماه در ان لحظه چه می اید. قبل از اینکه حوادث

طبیعی ان روز را ذکر کنیم حدیثی از امام محمد باقر(ع)پیرامون حادثه عظیم بودن و ترسناک بودن روز قیامت ذکر 

میکنیم. 

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:,ساعت14:1توسط ریحانه و دوستان | |

   اسمانهایی که با این اوصاف ذکر شد پر از اسرار است.خورشید و ماه وستارگان نیز جزعی اندک از این اسرارند.

که ما انها را میبینیم.خداوند در قران شریف در مورد خورشید میفرماید:

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

ادامه مطلب

+نوشته شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:,ساعت13:39توسط ریحانه و دوستان | |

زنی به حضور حضرت داوود(ع) آمدو گفت:ای پیامبر خدا!پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود(ع)

فرمود:.........

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

ادامه مطلب

+نوشته شده در دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:,ساعت11:30توسط ریحانه و دوستان | |

   شیخ صدوق(ره)در خصال با استناد از امام علی (ع)و ایشان از رسول خدا (ع) روایت کرده است:چهار نهر

در بهشت وجود دارد به نام های:فرات-نیل-سیحان و جیهان.رودفرات رودی ازاب دنیا واخرت است-رود نیل

رودی ازعسل است-رود سیحان رودی از انواع نوشیدنیها است و رودجیهان رودی از شیر ودوغ است.

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:,ساعت19:35توسط ریحانه و دوستان | |

 همه فيلماي ماه رمضون يه سکانس دارن که يه مادر تو راهروي بيمارستان قرآن به سر ميگيره،که اين سکانس هم شب قدر پخش ميشه!!!


شوهرم داشت کوفته قلقلي درست ميکرد (ظرفي که قلقليا رو مي گداشت داخلش کوچيک بود) ديدم داره با خودش حرف ميزنه گفتم چي ميگي با خودت؟

گفت دارم به قلقليا ميگم مسجدي بشينين همه تون جا شين

فک و فاميله داريم؟


داشتم فکر ميکردم که آخه ..

يه دوس دختــــــرم نداريم که ترکمون کنه ما هم نفرينش کنيم يدفعه تصادف کنه زمين گير شه!

بعد ما بريم خواستگاريش ...

اونم از ديدن اين صحنه و حس انسان دوستي ما از تعجب سکته کنه بميره از دستش راحت شيم.


يه دوست دختر هم نداريم 5 دقيقه باهاش حرف بزنيم 55دقيقه مكالمه رايگان بگيريم ... !!

هيچكس همراه نيست....


به بابام ميگم بابا اين مبل ها ديگه قديمي شده 3 .4 ساله داريمشون بندازيمشون دور يه دست جديد بگيريم برگشته ميگه تو رو هم 18.19 ساله دارم اگه به دور انداختن باشه بايد تو رو اول بندازم دور!!


غضنفر مي ره انگليس اونجا تو فرودگاه بهش ميگن اسم و فاميليتو با اصلو نسبتو كامل بگو

غضنفر ميگه:sun of god between two water of original

بهش ميگن:مرتيكه مسخره باريت گرفته؟؟؟اين ديگه چه اسميه؟؟؟!!!

غضنفر ميگه:منم

شمس الله مياندوابي اصل!!!!!!!!!!!!!


امروز رفته بودم پشت بوم كه آنتن تلويزيونون رو تنظيم كنم، با موبايلم شماره خونه رو گرفتم به بابا ميگم: الو، بابا خوبه؟

بابا هم ميگه : مرسي همه خوبن شما خوبين؟

خانواده خوبن؟

ببخشيد بجا نياوردم.

بايد تو چشم اونايي که واسشون کاري ميکني اما تشکر نميکنن زل بزني بگي :

وظيفم نبود، لطف کردم !!

ديشب رفتيم خونه خالم اينا يه پسر داره اندازه ماکاروني 4 ساله،

اومده ميگه" اين علامت حاکم بزرگ ميتي کومان"
خواستم خر کيف شه احترام گذاشتم.
برگشته ميگه تو نمي خوات احترام بزاري زومبه!!!!!!
من :
اخه اين چه وضعيه?
پيراهن پاره مد شد شلوار پاره مد شد کلاه سوراخ مد شد شال پاره مد شد, پس چرا اين جوراب پاره مد نميشه؟!؟!
توي پارک قدم مي زدم يه بچه 2 يا 3 ساله دستاشو پشتش گره زده بود تند را ميرفت مامانشم پشت سرش هي مي گفت امير محمد صبر کن وايسا کارت دارم.... يه دفه وايساد داد زد : اه... مامان ولم کن ديگه منم مشکلات خاص خودمو دارم!!
من :|

کل پارک :|

مامانش :|

مشکلات خاص :|

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:,ساعت12:18توسط ریحانه و دوستان | |

 نامت چه بود؟


آدم
 

فرزند؟

من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت

محل تولد؟

بهشت پاک


اینک محل سکونت؟

زمین خاک

آن چیست بر گرده نهادی؟

امانت است

قدت؟

روزی چنان بلند که همسایه خدا،اینک به قدر سایه بختم به روی خاک

اعضاء خانواده؟

حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک

روز تولدت؟

روز جمعه، به گمانم روز عشق

رنگت؟

اینک فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه

چشمت؟

رنگی به رنگ بارش باران ، که ببارد ز آسمان

وزنت ؟

نه آنچنان سبک که پرم دئر هوای دوست ... نه آ نچنان وزین که نشینم بر این خاک


جنست ؟

نیمی مرا ز خاک ، نیمی دگر خدا

شغلت ؟

در کار کشت امیدم

شاکی تو ؟

خدا

نام وکیل ؟

آن هم خدا

جرمت؟

یک سیب از درخت وسوسه

تنها همین ؟

همین


!!!!


حکمت؟

تبعید در زمین

همدست در گناه؟

حوای آشنا

ترسیده ای؟

کمی

ز چه؟

که شوم اسیر خاک


آیا کسی به ملاقاتت آمده؟

بلی


که؟

گاهی فقط خدا

داری گلایه ای؟

دیگر گلایه نه؟، ولی...

ولی چه ؟

حکمی چنین آن هم یک گناه!!؟

دلتنگ گشته ای ؟

زیاد


برای که؟

تنها خدا


آورده ای سند؟

بلی

چه ؟

دو قطره اشک

داری تو ضامنی؟

بلی

چه کسی ؟

تنها کسم خدا


در آ خرین دفاع؟


می خوانمش که چنان اجابت کند دعا

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:,ساعت12:12توسط ریحانه و دوستان | |

   شیخ صدوق در عمالی با اسناد از ابن عباس-از رسول خداروایت کرده است:به راستی که دست گیره در بهشت

از یاقوت سرخ و زمینه طلا است و هر گاه دست گیره به در زده شود -دست گیره میگوید: یا علی

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:,ساعت18:43توسط ریحانه و دوستان | |

   شیخ صدوق(ره)با اسناد از امام صادق-از پدران بزرگوارش-از امام علی- از رسول خداروایت کرده است:به راستی

که در بهشت-اتاق هایی  وجود دارد که بیرونش از داخل و داخلش از بیرون دیده میشود و افرادی از امت من در ان

ساکن میشوند که نیکو سخن میگویند-گرسنگان غذا می دهند - با صدای بلند سلام میکنند و نماز شب می خوانند

در حالی که مردم در خواب هستند.

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در جمعه 14 مهر 1391برچسب:,ساعت18:12توسط ریحانه و دوستان | |

 دریای عشق

.

افسانه جهان دل دیوانه من است

در شمع عشق سوخته، پروانه من است

گیسوی یار دام دل عاشقان اوست خال سیاه پشت لبش دانه من است

غوغای عاشقان رخ غماز دلبران راز و نیازها همه در خانه من است

کوی نکوی میکده باب صفای عشق طاق و رواق روی تو کاشانه من است

فریاد رعد ناله دل سوز جان من دریای عشق قطره مستانه من است

تا شد بزلف یار سر شانه آشنا

مسجود قدسیان همگی شانه من است

.

                                                                امام خمینی{ره}

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,ساعت18:58توسط ریحانه و دوستان | |

 

بهار شد در میخانه باز باید کرد

 

بسوی قبله عاشق نماز باید کرد

 

نسیم قدس به عشاق باغ مژده دهد

 

که دل ز هر دو جهان بی نیاز باید کرد

 

کنون که دست بدامان سرو می نرسد

 

به بید عاشق مجنون نیاز باید کرد

 

غمی که در دلم از عشق گل عذاران است

 

دوا به جام می چاره ساز باید کرد

 

کنون که دست به دامان بوستان نرسد

 

نظر بسرو قدی سرفراز باید کرد

امام خمینی (ره) بهمن ١٣۶٧

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,ساعت18:57توسط ریحانه و دوستان | |

 

 

هر آن هزار بار
در آغوش رحمتش
آرزوی ظهور کرده ایم
و در انتظار نور
تابش عدلش را
به هجر نشسته ایم
و امروز
نرگس حضرت ماه
و لبخندش
عطر ظهور را
بریده بریده
به قلبمان رساند
باری این بار
مطیع می شویم هدایتش را
تا در پرتو عدالت ظهور
شمشیری شویم
تا نازل شود بر دستی
که در کوچه ی بنی هاشم
به خود اجازه ی جسارت داد
بر گونه ی ریحانة النبی (ص)
...
صبح ظهور نزدیک است
قدم هایت را استوار دار


           ************************************************************

دیده ات را بسته

چشم دلت را بگشا

و با نهایت امکان

استشمام کن عطر ظهور را

بازدمت را با اشک

با بغض دلتنگی

روانه کن

و به یادت بسپار

عین الله الناظره

مهدی فاطمه (ع)

دل نگران توست

تا برگردی

صبح ظهور نزدیک است

گامهایت را استوار دار

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,ساعت18:54توسط ریحانه و دوستان | |

 imam zaman 009

 

imam zaman 001

imam zaman 002

 

imam zaman 008

imam zaman 013

 

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,ساعت18:49توسط ریحانه و دوستان | |

میلاد گل و بهارجان امد                   برخیز که عیدمی کشان امد

خاموش مباش زیر این خرقه             برجان جهان،دوباره جان امد

گلزار زعیش،لاله باران شد              سلطان زمین واسمان امد

اماده اامرونهی وفرمان باش             هشدار،که منجی جهان امد

                                                          

                             امام خمینی{ره}

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,ساعت18:38توسط ریحانه و دوستان | |

                             بسم الله الرحمن الرحیم

سلاااااااام به همه ی دوستان گل و گلاب!

ما اینجا درباره تمام مناسبت ها فعالیت میکنیم!شکلک های ِ هلن

http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/cakesmileyf.gifتولدها!عزاها!بزرگ داشت ها!مدرسه و دوستی ها!

Shark IslandTornadoاتفاقات ناگوار!

تازه از همه بیشتر رسیدن پاییز** http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/fallsmiley6b.gifhttp://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/fallsmiley4.gifhttp://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/fallsmiley3.gif!

خلاصه ما اینجا درباره همهههههههههه چیز براتون مینویسیم

ممنون میشم مطلبمون را هم بخوانید!

+نوشته شده در سه شنبه 11 مهر 1398برچسب:,ساعت15:36توسط ریحانه و دوستان | |